| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

امروز، ذهم ذی الحجه موسوم به عید قربان بود. آنهایی که در دنیای خود، یک لقمه را نمیتوانند از سفره شان دور کنند هم میگفتند «عید» و کسی معترض نشد که ما را چه مناسبتی است با ابراهیم که از همه هستی خود گذشت. چشم پوشاندن از فرزند کار سختی است اما ناشدنی نیست. در اولیا و انبیاء بوده اند بزرگانی که بر فراق فرزند صبوری کرده‌اند. از آدم تا یعقوب، پیش از ابراهیم و پس از ابراهیم اما کدامیک خود مباشر در مرگ فرزند بودند؟

حضرت ِ جان

بر این گمانم که میش برای نجات ابراهیم نازل نشد بلکه ابراهیم خودش را کُشت. پدر باید در خودش مرده باشد که بتواند خنجر بر حلقوم فرزند بگذارد. نزول میش شاید ارفاق خداوندگار بود به اسماعیل. از عجایب هستی آن است که همگان را در پشت مرز جدشهید، حسین بن علی علیهما سلام نشانده است. هیچ کس نمیتواند بگوید من نیز مانند حسینم. حسین بی مانند است.

آقای ِ من

شاید این سخنم جسارت و درشت گویی باشد، وای بر من اگر بر خود بی ادبی به محضر اولیای خدا را هموار کرده باشم. اما بر این باورم اگر همه انبیا و رُسُل با همه انصار و حواریون و یاران خویش در یک سوی هستی مدعی دینی باشند و در سوی دیگر تنها و تنها حسین بن علی باشد و دین خود را عرضه کند، من بی شک مشتری دین حسین خواهم بود. آن دینی که میتواند از همه مصبتها، به سلامت بگذرد، همان مکتبی است که من برای نجات خود از اقیانوس اندوه نیازمندم.

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه دهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 1:51 |