| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

حضرت آقاجان، اهل کسب را می بینید؟

برای خودشان مرام و شیوه ای دارند. درب حجره را باز می کنند و بعضا مقابل درب و پیشخوان را آب و جارویی می زنند. بساط را برای کسب مهیا می کنند. می فروشند و مینویسند. می خرند و می نویسند. قدیم ترها چرتکه بود و امروز ماشین حساب. ضرب می کنند و تقسیم می کنند. میانه های روز مظنه بازار را می گیرند. هر لحظه در سودای سودی بیشتر و سکه ای رو سکه گذاشتن. مقصد همه حرفها، کارها، صحبتها، تلاشها، زحمتها ختم می شود به «دخل». این دخل است که باید پر بشود و حالا به دنیای مدرن می شود حساب بانکی...

پایان کار که می رسد نوبت حساب و کتاب است. دفتر روزانه، دفترکل، اندوخته ها، هزینه ها... هرچه هست را سطر به سطر ثبت می کنند که چه چیز به کف آورده اند و چه چیز از کف داده اند. از کجا بستانکارند و به کجا بدهکار. کاربلدهاشان تراز و بیلان دارند. معدل دارند که مجموعه دخل و خرج به سمت سود است و یا زیان...

آقاجان... این سعی و دقت اهل کسب در طبقه همکف خلقت، که طبقه محسوسات است، اسباب شرمندگی است برای آنانی که سودای کسب در طبقه بالا را را دارند. یعنی کسب در طبقه معقولات. میشود نظری کنید که ما نیز در کسب خود لااقل به اندازه اهل طبقه همکف بازار، همت کنیم؟

مانند ایشان، سحرگاه، چشم که باز می کنیم گویی کرکره دکان وجود را بالا زدیم. به وضویی مقابل حجره را آب و جارویی کنیم و در طول روز کشیک نفس بکشیم. آنچنانی که اهل کسب طبقه همکف به آمد و شد دخل خود مراقبت دارند، ما نیز بر آمد و شد قلب خود مراقبت کنیم که دخل کاسب در طبقه دوم «قلب» اوست. هشیار باشیم که مبادا دست کجی به قلبمان بیفتد. مبادا بجای اصل، سکه و اسکناس جعلی به دخل وجود وارد شود.

اگر در طول روز عزم نکرده ایم و ننوشته ایم لااقل شباهنگام، پیش از آنکه کرکره حجره خویش را برهم بگذاریم و ببندیم، دفتری مهیا کنیم و بنویسیم از آنچه کسب کرده ایم و آنچه از کف داده ایم. 1- دعای عهد امروز را خواندم 2- هنگام ظهر، تلفن فلانی را بر نماز اول وقت ترجیح دادم. 3- مادربزرگ را به احوال پرسی دلشاد کردم. 4- هنگام رانندگی اینبار هم نتوانستم در تقاطع گذشت کنم. 5- باز هم نتوانستم زبان را مهار کنم و فلانی را چند طعنه مهمان کردم! 6-... 7- ... بعد برنامه کسب فردا را نیز بنویسیم 1- فلانی گرفتار بود یادم باشد شنبه پیگیر باشم برای رساندن قرض به او. 2- ذکر روزها را چند روزیست یادم می رود؛ یادم باشد شنبه 100 مرتبه یا رب العالمین. 3- ... 4-... و 5

ما به آن مقصد عالی نتوانیم رسید / هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۱ساعت 17:56